1- معلم اساسی ترین عامل برای ایجاد موقعیت مطلوب در تحقق اهداف آموزشی است . اوست که می تواند حتی نقص کتابهای درسی و کمبود امکانات آموزشی را جبران نماید . یا برعکس ، بهترین موقعیت را به محیط غیر فعال و غیر جذاب تبدیل کند . در فرایند تدریس تنها تجارب و دیدگاه ها ی علمی معلم نیست که موثر واقع می شود ، بلکه کل شخصیت اوست که در ایجاد شرایط یادگیری و تغییر و تحول شاگرد تأثیرشدیدی می گذارد .
2- معلم خوب کسی است که همواره خود را در جریان مطالب علمی روز قرارداده و روشهای خود را مناسب با تحولات شناختی دانش آموزان اصلاح نماید . از صفتهای دیگر می توان به نرم خویی ، مشورت ، برقراری روابط انسانی منطقی و توکل به خدا اشاره نمود .
3- معلم موفق کسی است که سعی نماید در کلاس رهبر باشد نه رئیس . رهبری که هم وظایف خویش را به نحو احسن انجام می دهد و هم تعاملات اجتماعی مثبت و ارزنده ای برقرار نماید . البته نمی توان گفت که تمام وظایف رهبری در طیف وسیع خود شامل حال معلمان باید گردد ، بلکه هرکس به اندازه جام وجود خویش از آن بهره می گیرد .
4- روشهای تدریس نوین در کشور ما ، از سوی معلمان با چالش سوءظن و تردید و بی مهری روبرو شده است . اگر چه امروزه با تلاش بعضی از مسئولین فهیم و دلسوز ، این باورهای غلط کمرنگ شده است ، لکن هنوز تأثیر رسوبات همان انگاره ها از سویی و کاهش احساس هویت و تعلق در معلمان براثر آسیب های روانی و اجتماعی از سویی دیگر موجب کمی اقتدار ، اعتماد به نفس و کارآیی و عدم خلق روشهای نوین در تدریس گردیده است .مضاف بر اینکه کاهش نقش مرجعیت معلمان و تنزل منزلت اجتماعی آنان تشدید کننده امر فوق است .
5- باید باور کنیم در این دهکده جهانی که ما زندگی می کنیم ، نقش ما معلمان نیز تغییر یافته است . نقش سنتی ما این بود که رئیسی باشیم که خود را دایرةالمعارف غنی می داند که اطلاعات علمی خویش را باید بدون هیچ انعطافی و به صورت یک جانبه و خشک آن را به دانش آموزان انتقال دهد . نقش کنونی که برای ما رقم زده شده است این است : رهبری که تسهیلگر است و هدایت کننده
6- علیرغم کتابها و مقالات و ... که در خصوص روشهای نوین تدریس انتشار یافته است لکن ما با این حقیقت تلخ روبرو هستیم که روشهای تدریس سنتی بر سیستم آموزشی ما حاکم است .معایب این روش بر همگان واضح است . در مذمت این روش اشاره به همین یک نکته کافی است که اثرشان نه تنها موقتی است که عملاً کلاسهای درس ما توسط تقویت کننده های منفی مانند نمرات منفی و ضعیف ، تهدید و تحقیر و تمسخر و غیره اداره می گردد .اثرشان نه تنها موقتی است بلکه موجب برانگیخته شدن عواطف ناخواسته ای چون آمادگی برای فرار و انتقام جویی ، می شود .
7- نگارنده معتقد است در شرایط کنونی جامعه ما باید سطح مفهومی معلمان را بالا برد. اینگونه معلمان توانایی بیشتری برای یکپارچه ساختن اطلاعات جدید ، رهایی از تمرکز به خود و تحمل نظریات و تجارب دیگران را دارند . لکن معلمانی که سطح مفهومی پایینی دارند معمولاً نظریات آنها با هیجانات بسیار آغشته است . اطلاعاتی را که با مفاهیم آنها جور نیست را رد می کنند و یا آنچنان تحریف می کنند که با مفاهیم خودشان جور درآید و ضمن سعی در حفظ مفاهیم خود به افراد و رویدادها ، مثل موارد درست و غلط نگاه می کنند .
8- داشتن پوششی سراپا سیاه پوش در خانمها و ظاهر و محاسنی نامرتب در آقایان نشانه تقدس بیشتر نیست ، مضاف بر اینکه اگر با چهره ای گرفته و عبوس که گویا فقط معرف آیه های عذاب هستند و داشتن روش سنتی و خشک نیز همراه باشد ! ما پیرو مکتبی هستیم که خدای آن بدیع و نوآفرین است . خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد و رسول آن پاکیزگی را نشانه دین می داند و امام آن تربیت جوان را مطابق با روز توصیه می نماید .
9- در آموزش جهانی " آموزش ذهن مقدم بر آموزش دست " است . همچنین آموزش به معنی درس دادن بی اهمیت شناخته شده است ، بلکه آموزشی ارزشمند است که مبنی بر تجربه فعال و کاوشگری باشد . این تجربه فعال و کاوشگری نیاز به وسایل آموزشی گسترده و پیچیده ندارد . ما معلمان اگر ضمن تقویت احساس هویت و خودباوری ، بتوانیم به همه چیز به دید آموزشی نگاه کنیم و ابزارهای ساده و فراوان اطراف خود را تبدیل به ابزارهای آموزشی بنماییم ، آن موقع می توان امیدوار بود که اطراف خود را تبدیل به ابزارهای آموزشی بنماییم ، آن موقع می توان امیدوار بود که اکسیر دانش را با گوهر تجربه مفید و مستقیم آموزشی در هم آمیختیم .
10- از آنجا که در لایه های جامعه علمی ، پژوهشگران جزء تولید کنندگان و معلمان جزء توزیع کنندگان معرفت علمی محسوب می شوند ، توجه به این نکته ضروری است که معلمان پژوهشگری که پخته و مستقل و شایسته می باشند معمولاً از قدرت خلاقیت و درجات علمی بالایی برخوردار هستند و سعی می نمایند تا با ابداع روشهای نوین دامنه علم را توسعه دهند . اینگونه معلمان معمولاً تمایلی به رفتارهای تشریفاتی و دیوان سالاری ندارند . اجبار نمودن آنها به جزئیات دست و پا گیر معمولاً منجر به از دست دادن این نیروها می گردد .
11- درصد کمی از معلمان ، هنگام تدریس راهبردهای جدید ، از پس ناآرامی حاصله بر می آیند و بیشتر آنها تا افراد پشتیبان در کنارشان نباشد ، هیچ گاه راهبردهای ناآشنا را مورد تجربه قرار نمی دهند. برای رفع این نقیصه چندین بار به کارگیری راهبردهای جدید از طریق آموزش همکاران به یکدیگر توصیه می گردد ، تا معلمان احساس توان و آرامش بیشتری نمایند .
12- بدیهی است یک الگوی خاص به عنوان روش تدریس برای همه دانش آموزان و همه موقعیتها ، هرگز توصیه نمی گردد . بلکه تلفیقی از الگوها و تغییر بعضی از راهبردهای آن به تناسب مکان ، زمان و نوع دانش آموزان سفارش می گردد .
13- معلمان غیر اثر بخش کسانی هستند که همان راهبردها و تاکتیک ها را ممکن است به کمک افراد دیگر به کار ببرند ، اما بسیار آمرانه و خشک و هیچ گونه تلاشی برای سازگار نمودن راهبردهای آموزشی با نیازها ی متغییر در موقعیتهای گوناگون به عمل نمی آورند .